دکتر بروچر نقل میکند: «در حین تدریس کلاس فرزندپروری به گروهی از دانشجویان مشاوره، این سوال مطرح شد که آیا انتظارات و توقعات والدین همیشه چیز خوبی بوده است؟ پاسخ آنها این بود که انتظارات والدین تأثیر ناتوانکنندهای بر کودکان با هویتهای نوظهور دارد. اما با این حال، انتظارات والدین نیز از این مزیت برخوردار است که کودکان را تشویق میکند تا تواناییهای خود را توسعه دهند. پاسخ به این معضل ممکن است در این باشد که آیا انتظارات والدین با علایق، تمایلات و خلق و خوی منحصر به فرد فرزندشان هماهنگی دارد یا خیر».
شما به عنوان والدین همواره درگیر فکر و خیالهایی درباره آینده فرزندتان هستید. از آن نگران هستید که چه اتفاقاتی در آینده برای او روی خواهد داد و چه سرنوشتی در انتظار کودکتان خواهد بود. واقعیت این است که نمیتوان گفت پدر و مادرها هیچگاه درباره هر لحظه از زندگی فرزندشان نگرانی ندارند. درواقع شما به عنوان والدین نمیتوانید از داشتن انتظارات فرار کنید. از لحظهای که متوجه جنسیت فرزندتان میشوید، تصوراتتان شروع به خیالپردازی میکند که فرزندمان چگونه خواهد شد. اینکه پسرمان در آینده شغل خوبی دارد؟ فارالتحصیلیاش را در بهترین دانشگاه میگیرید؟ و یا دخترمان، خانم مستقلی میشود؟
کم نیستند پدر و مادرهایی که شبها از فکر و خیال اینکه شاید در آینده فرزندشان نتواند فرصتهای تحصیلی مناسبی داشته باشد یا از فرصتهای شغلی به خوبی استفاده نکند، خواب خوبی ندارند. والدین با نگاه به آنچه که در گذشته خودشان روی داده، تلاش میکنند تا شرایط مناسبی برای فرزندانشان فراهم کنند تا آنها دیگر چنین سختیهایی را پشت سر نگذارند. در این شرایط والدین تلاش میکنند که از همان دوران طفولیت، ذهن کودکشان را تقویت کرده و از هر ابزاری برای آموزش بهتر به فرزندشان استفاده کنند.
اما چیزی که مهم است این میباشد که انتظاراتی که ما برای فرزندانمان بوجود میآوریم گاهی فراتر از حد معمول پیش میرود و همین انتظاراتی که از زاویه دید ما مسئلهای مهم و ضروری است و فرزندمان باید به آنها عمل کند به مرور باعث اثرات منفی بر آینده آنها میشود؛ که ما در ادامه بیان میکنیم که این توقعات و انتظارات ما به عنوان والدین چه زمانی مفید و چه زمانی مضر خواهد بود:
سودمندی توقعات و انتظارات والدین:
-
احساس تعلق، تشویق و راهنمایی
انتظارات و توقعات بهجا و مناسب، به فرزندانمان نشان میدهد، کاری که انجام میدهند برای ما مهم است، این انتظارات به معنای این است که آنها بهعنوان بخشی از ما هستند و به همان اندازه که خودمان برای خودمان اهمیت داریم، آنها نیز برای ما اهمیت دارند. این رفتار به کودکان، احساس تعلق عمیقی میدهد. امیدهای ما به آینده آنها، بهطور جدایی ناپذیری با امیدهای ما به آینده خودمان مرتبط است.
درواقع انتظارات ما به عنوان والدین، باعث رشد فرزندانمان میشود. به عنوان مثال، وقتی فرزندمان هنوز توانایی صحبت کردن ندارد و هیچ چیزی از تکلم نمیداند و حتی قبل از اینکه آنها کلمات را بفهمند، ما با این انتظار ضمنی که روزی میتوانند صحبت کنند با آنها صحبت میکنیم و تلاش میکنیم که آرام آرام بتوانند صحبت کنند و حرف بزنند. در واقع، ما با صحبت کردن با آنها بهشون کمک میکنیم تا صحبت کردن را یاد بگیرند.
همچنین یکی دیگر از سودمندی انتظارات این میباشد که توقعات و انتظارات ما به فرزندمان کمک میکند تا مسیری امن را بپیماید و از دامهای احتمالی بزرگ شدن دوری کند. به عنوان مثال، اگر انتظار ما این باشد که فرزندمان به دانشگاه برود، میتوان آن را بهعنوان اعتماد ما به تواناییهای او تلقی کرد و آنها را تشویق کرد که در مواقعی که با مشکل مواجه هستند به تحصیلات خود ادامه دهند. به عبارتی نداشتن گزینه تسلیم شدن میتواند انگیزه شگفتانگیزی باشد.
اما زمانی که این انتظارات از حد نرمال و درست فراتر رود، چیزی جز اثرات زیانبار برای فرزندان به بار نمیآورد.
مضرات توقعات و انتظارات بیش از حد:
-
احساس ناامیدی، عزت نفس پایین و شرم
انتظارات والدین زمانی زیانبار میشود که بر اساس تواناییهای فرزندانمان نباشد. زمانیکه خیالپردازیهای ما در مورد فرزندانمان با علایق، استعدادها و گرایشهای آنها منطبق نباشد، انتظارات ما میتواند ضربه ناتوانکنندهای به رشد فرزندانمان وارد کند. هنگامی که انتظارات والدین برآورده نمیشود و والدین احساس ناامیدی میکنند، این حس به فرزندانشان نیز منتقل میشود و فرزندانشان احساس ناامیدی از خود را درونی میکنند. وقتی آنچه انتظار میرود، در بین استعدادهای فرزندان دیده نشود، میتواند ویرانگر باشد. بهعنوان مثال، زمانیکه کودکی هیچ استعداد موسیقی ندارد، والدین انتظار دارند که باید آن را یاد بگیرد و در آن مهارت داشته باشد و هنگامی که کودک در آن پیشرفتی نداشته باشد، حس مزمن عزت نفس پایین را در خود ایجاد میکند.
وقتی انتظارات والدین مستقیماً با نحوه تجربه کودکان از خود در تضاد باشد، ممکن است کودکان بخشهایی از هویت خودشان را پنهان کنند. آنها برای اینکه به نظر برسند که با انتظارات والدین خود مطابقت دارند، هویتی نادرست به خود میگیرند. برای مثال، فرزندی که هیج علاقهای به هنر ندارد، ممکن است به خاطر تایید والدین، این بخش اساسی از خود را انکار کند و برای رضایت والدین تمام آرزوهای خود را نادیده بگیرد. این کودکان با احساس عمیق شرم رشد میکنند.
-
مقابله با ضرر
درست است که گاهی اوقات، والدین به خاطر از دست دادن برخی از امیدها و رویاهایی که برای فرزندان خود داشتند رنج میبرند، اما توجه به علایق، استعدادها و خلق و خوی منحصربهفرد فرزندانمان، آنها را در جایگاه واقعی خود در مرکز توجه ما بهعنوان والدین قرار میدهد و با دادن حس اطمینان و اعتماد به آنها، احساس ارزشمند بودن و عزت نفس بالا را در آنها تقویت خواهیم کرد.
نیلوفر علی بیگی
منابع:
Stade, L. (February 5, 2018). The 10 Emotional Skills Every Teen Needs To Be Taught. Taken from the link https://lindastade.com/the-emotional-skills-every-teen-needs-to-be-taught/.