تحلیل روانشناختی انیمیشن افسون (Encanto)

تحلیل روانشناختی انیمیشن افسون (Encanto)

انیمیشن افسون یا (Encanto) یکی از انیمیشن‌های جذابی است که جدا از جلوه‌های بصری زیبا و تنوع در موسیقی، داستان و نمایش‌نامه قابل تأملی هم دارد. داستان درباره خانواده‌ای است که قدرت‌های افسانه‌ای و خارق‌العاده‌ای دارند. اما میرابل که شخصیت اصلی داستان است یکی از اعضای همین خانواده شگفت‌انگیز است که بر خلاف بقیه اعضای خانواده، استعداد خاصی ندارد و تلاش می‌کند آن را کشف کند. میرابل بیش از آن که بسیار خارق‌العاده باشد، کاملاً معمولی است و این معمولی بودن همان چیزی است که در خانواده، بد تلقی می‌شود.

کمال‌گرایی در انیمیشن افسون (Encanto)

در انیمیشن افسون، هر کدام از اعضای خانواده یک قدرت خارق‌العاده و افسانه‌ای دارند که به طور کلی، نشان‌دهنده کامل و بی‌نقص بودن چیزی است که در این خانه مرکزیت دارد و نبود این قدرت‌های افسانه‌ای در وجود میرابل از دید خانواده به معنایی کامل نبودن و دارای یک نقص است.

مسئله اینجا است که ما نیز به عنوان انسان در بسیاری از مواقع تمایل داریم کامل و بی‌نقص باشیم؛ قدرتمندترین، ثروتمندترین، باهوش‌ترین باشیم. شاید به همین دلیل است که برای موفقیت، به این “ترین‌ها” نیاز داریم تا بتوانیم نسبت به دیگران برتر باشیم و خود را به سمت کمالگرایی سوق دهیم. به این دلیل می‌خواهیم این کمال‌گرایی و ایده‌آل‌گرایی مثل یک قدرت افسانه‌ای، ما را از مشکلات نجات دهد.

پذیرش نقص‌های درونی

در یکی از سکانس‌های انیمیشن، میرابل در گفتگو با مادربزرگش می‌گوید “از من می‌خوای چیزی باشم که نیستم. من هر چقدر هم خوب باشم باز برات کمه!” این جملات ما را یاد کمال‌گرایی و تمایل شدید برای بی‌نقص بودن می‌اندازد.

زمانیکه نمی‌دانیم دیگری از ما چه می‌خواهد، دچار اضطراب خواهیم شد. شاید حدس‌هایی بزنیم، اما وقتی مطمئن شویم گمان‌های ما چیزی جز چند احتمال شکست‌خورده نیستند، اضطرابمان اوج می‌گیرد. اطرافیان افراد کمال‌گرا معمولاً این اضطراب را با شدت بیشتری تجربه می‌کنند، چون از نظر شناختی، هیجانی و رفتاری نمی‌دانند چقدر کافی است. کوچک‌ترین نقص آنها از چشمان کمال‌گراها دور نمی‌ماند و حتماً باید تاوانش را پرداخت کنند.

ما زمانی بهتر می‌توانیم با ناکامی‌ها کنار بیایم که نقص‌های خودمان را بپذیریم. درست از همان موقع است که می‌توانیم نیازهایمان را ببینیم، دست از باور بی‌نقص بودن بکشیم، از دیگران کمک بخواهیم و کمبودهایمان را تا حد امکان جبران کنیم.

انیمیشن افسون، ایده تلاش برای بی‌نقص بودن، کامل بودن و ایده کمال‌گرایی را نقد می‌کند. در ادامه داستان، به وضوح می‌بینیم که خانواده‌ای که تلاش می‌کند کامل و بی‌نقص باشد، چگونه در نهایت به سمت ویرانی پیش می‌رود.

شروع ویرانی خانه و خانواده

در انیمیشن افسون، مادربزرگ، به شدت در تلاش است که همه چیز عالی به نظر برسد. او مخصوصا می‌خواهد ظاهر خانواده و خانه در نظر دیگران بسیار خوب باشد. همانطور که بسیاری از ما چنین می‌کنیم. ما می‌خواهیم در نظر خودمان و دیگران بهترین و کامل باشیم. اما به چه قیمتی؟ مادربزرگ هم مثل بسیاری از ما گمان می‌کند با سرپوش گذاشتن روی اتفاقات بد خانه می‌تواند این بی‌نقص بودن افسانه‌ای را برای همیشه حفظ کند. غافل از اینکه این سرکوب‌ها و ندیدن‌ها، شروع ویرانی است.

ترس از آسیب‌پذیری

هرجا از توانمندی صحبت می‌شود، باید مورد آسیب‌پذیری هم سخن به میان آورد. پاشنه آشیل این خانواده، آسیب‌پذیر بودن است. گویی از نگاه مادربزرگ، اعضای خانه زمانی عالی هستند که کامل و بی‌نقص باشند. اما چه کسی است که در واقعیت بتواند همه‌چیز را تحت کنترل داشته باشد؟

جادو و اعتقاد راسخ به نیروهای فراطبیعی می‌تواند سرپوشی برای آسیب‌پذیری‌ها باشد. درست وقتی از قدرت واقعیت جا می‌مانیم، آرزومندانه به دنیای فانتزی پناه می‌بریم؛ آنجا که هر امر محالی ممکن می‌شود و هیچ رؤیایی شکست نمی‌خورد.

دختر پرزور قصه که می‌تواند همزمان وسیله‌های سنگین خانه را جابه‌جا کند، از اینکه پلک چشمش هم بپرد می‌ترسد و غمگین می‌شود و در جایی از داستان می‌گوید “یک ترک یا شکاف مثل وزنه‌ای سنگین، کمرم رو می‌شکنه

در واقع ناکام شدن برای هر کدام از اعضای خانواده البته به جز میرابل و از همه بیشتر برای مادربزرگ، فاجعه غیر قابل تحملی است که حتی تصورش را هم باید از ذهن دور کرد.

همانندسازی با دیگریِ سختگیر

قانون نانوشته‌ای در آن خانه وجود دارد که هیچ‌کس نباید درباره ناتوانی، از بین رفتن جادو، خراب شدن خانه و… فکر کند یا با دیگری حرف بزند. اعضای خانواده به گونه‌ای با مادربزرگ همانندسازی کرده‌اند که بلد نیستند طور دیگری باشند. صدای مادربزرگ برای تمام اعضای خانواده به‌قدری درونی شده است که کافی است خطایی از آن‌ها سر بزند. حالا خودشان به نیابت از مادربزرگ می‌توانند با صدایی سرشار از سرزنش، خودشان را زیر سؤال ببرند که چرا نتوانسته‌اند بهتر باشند.

بسیاری از ما خودمان را به اندازه کافی دوست نداریم. در واقع صدای انتقادگر درونمان قدرت بیشتری دارد تا برای نادیده گرفتن، تحقیر و تخریب شخصیتمان اقدام کنیم. فروید در توپوگرافی دوم خود درباره سوپر ایگو می‌نویسد: «سوپر ایگوی کودک بر مبنای الگویی بنا شده است که مبتنی بر والدین او نیست، بلکه مبتنی بر سوپر ایگوی والدین او است.» در این صورت اگر تحلیل و تغییری اتفاق نیفتد، سوپر ایگوی سخت‌گیر و منتقد می‌تواند تا نسل‌ها ادامه پیدا کند.

پرهیز از مسائل منفی

همه ما شنیده‌ایم که باید چیزهای منفی را در زندگی نادیده بگیریم مثل افکار و احساسات منفی. در انیمیشن افسون، شخصیتی وجود دارد که از زمانی به بعد ناپدید شده یا بهتر بگوییم، نادیده گرفته شده است. دایی برونو هم مثل بقیه اعضای خانواده، یک قدرت جادویی دارد اما قدرتش به مذاق خانواده خوش نمی‌آید. او هر چیزی را پیش‌بینی می‌کند (چه اتفاقات خوب و چه اتفاقات بد). خانواده اینطور در نظر دارد که پیش‌بینی برونو عامل اتفاق‌های بد است، بنابراین او را پس می‌زنند. از جایی به بعد، برونو تصمیم می‌گیرد ناپدید شود. حتی صحبت کردن در مورد او هم در خانواده، ممنوع است. برونو به شدیدترین شکل در خانواده سرکوب شده است.

برونو شخصیتی از سلسله طردشدگان خانوادگی است که از تراژدی‌های یونانی با شکسپیر شروع می‌شود و تا باستر کیتون، جیمز دین و پیتر پارکر ادامه دارد. تماشاگران همیشه از این شخصیت‌ها استقبال می‌کنند، البته که هیچ‌کدام برای خودشان آهنگی به محبوبیت «ما درباره برونو صحبت نمی‌کنیم We Don’t Talk About نداشتند». (این ترانه یکی از ترانه‌های انیمیشن «افسون» است که بسیار محبوب شده است).

کاسترو اسمیت می‌گوید: «هر خانواده‌ای یک طردشده یا عضوی دارد که پیش خودش احساس می‌کند طردشده است. من فکر می‌کنم یکی از دلایلی که این شخصیت این‌قدر محبوب است همین است. بسیاری از مردم احساس می‌کنند مایه‌ی ننگ خانواده یا تافته‌ی جدابافته هستند».

در واقع «برونو» نماد بخشی از ذهن است که به بهانه منفی بودن و دردسرساز بودن سرکوب می‌کنیم. به نوعی همه ما، وقتی توان دیدن احساسات و جنبه‌های منفی خودمان را نداریم، آن را نادیده می‌گیریم، بدون اینکه بدانیم این سرکوبی نه تنها فایده‌ای ندارد بلکه مشکلات را زیادتر می‌کند. ما با این سرکوبی فقط خودمان را از بخش مهمی از آگاهیمان محروم می‌کنیم.

در انیمیشن افسون هم، اگر به برونو مجال داده شود (همانطور که میرابل این فرصت را به او می‌دهد) می‌تواند به بهبودی اوضاع کمک کند (سکانس ترمیم ترک‌های خانه با تلاش میرابل را به یاد بیاورید). اما مادربزرگ، تصمیم گرفته است که برونو را به شدیدترین شکل سرکوب کند و در نتیجه همین سرکوب شدید است که در نهایت خانه ویران می‌شود.

نجاتی از جنس معمولی بودن

میرابل، همان دختر معمولی قصه، نه با افسون و معجزه که با همان هنر معمولی بودنش می‌تواند خانواده را نجات دهد. او نماد کسی است که نقص‌های خود را پذیرفته و حالا قادر است اعضای خانواده را دور هم جمع کند و با همدلی دیگران، دوباره خانه را از نو بسازند و اتفاقاً از این راه است که نجات پیدا می‌کنند.

معمولی بودن میرابل، علاوه بر یک راه نجات معجزه‌آسا، مسئله‌ای کاملا کارآمد است و می‌تواند به‌موقع گره‌های دشوار را باز کند. اتفاقی که شاید در زندگی روزمره‌ همه ما غیرممکن به نظر می‌رسد؛ یعنی آسوده زندگی کردن از راه معمولی بودن.

حرکت از ایده آل گرایی به سوی آرامش سالم (پذیرش)

در سکانسی از انیمیشن افسون ، میرابل تصمیم دارد خواهرش ایزابل را در آغوش بکشد. این در آغوش کشیدن به معنی کمک کردن به ایزابل است که بتواند جنبه‌های دیگری از خودش را ببیند. در این ارتباط، ایزابل ناگهان با بخش‌های تازه‌ای از خودش رو به رو می‌شود که این بخش‌ها مثل همیشه بی‌نقص نیستند، اما در مجموع به زیبایی مجموعه گل او در اتاقش کمک می‌کنند. در واقع ایزابل، زیبایی و کامل بودن را بازتعریف می‌کند. در این تعریف جدید کاکتوس‌ها و گیاهان گوشتخوار هم مثل گل‌های رز زیبا و کارآمد هستند.

مسیری که ایزابل طی می‌کند، مسیر حرکت از ایده آل گرایی ناسازگارانه، به سمت نوعی از کامل بودن است که در آن انسان بتواند نقص‌ها و جنبه‌های منفی‌اش را هم ببیند و آن را بپذیرد.

ریشه‌یابی نشانه‌ها برای راهی به سوی آگاهی

یک موضوع تکرار شده در انیمیشن افسون، سرکوب نشانه‌های بد در خانواده است.

خانواده مادریگال هر چیزی که نشانه مشکل باشد را سرکوب می‌کند. آنها بعد از رفع نشانه، بدون اینکه به دنبال ریشه مشکل باشند، از آن عبور می‌کنند و نادیده می‌گیرند. مثلا به جای اینکه به دنبال دیدن ترک‌های خانه باشند، سعی می‌کنند فراموشش کنند و از همه بدتر میرابل را که ترک‌ها را می‌بیند، سرکوب می‌کنند.

خانواده گمان می‌کند علت اصلی ویرانی خانه میرابل است، در حالیکه او فقط یک نشانه است و بهتر است به جای ساکت کردنش، مشکل اصلی ریشه‌یابی شود.

بسیاری از ما هم مانند خانواده مادریگال، زمانیکه به مشکلی برمی‌خوریم به دنبال رفع نشانه‌ها هستیم، بدون اینکه ریشه مشکل برایمان مهم باشد. بهترین راه این است که در کنار اینکه به دنبال نشانه‌ها هستیم راهی برای التیام آنها نیز پیدا کنیم و اینگومه است که ما می‌توانیم آرامش درونی را پرورش دهیم و ترک‌های خانه درونمان را ببینیم و آن را بازسازی کنیم.

چه کسانی مخاطب  انیمیشن افسون هستند؟

افراد می‌توانند با دیدن انیمیشن جذاب و پرمفهوم افسون، دقایقی به فکر فرو روند و صادقانه از خودشان بپرسند آیا واقعا خودم را دوست دارم؟ آیا می‌توانم دست از انتقادهای بی‌رحمانه بردارم؟ و بدون اینکه از دید و نظر دیگران چگونه هستم زندگی کنم؟ آیا می‌توانم مثل میرابل بپذیرم که معمولی هستم و برای نی‌نقص جلوه دادن، خودم را سرزنش نمی‌کنم؟

در زمانه‌ای که مدام فکر می‌کنیم از بقیه کمتر هستیم، دیدن این انیمیشن کمک می‌کند دست از مقایسه برداریم و آنچه را که هستیم بپذیریم تا بتوانیم رشد کنیم.

نیلوفر علی‌بیگی

منبع:

Gray, T. (Feb 28, 2022). ‘Encanto’ Writers on Bruno’s Viral Popularity and the Madrigal’s Complex Family Dynamics: ‘We Spoke to a Lot of Therapists’. Taken from the link: https://variety.com/2022/film/awards/encanto-bruno-popularity-madrigal-family-1235190706/

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

keyboard_arrow_up