بلوغ عاطفی

احتمالاً بسیاری از ما برای بهبود روابط خودمان به درمانگر مراجعه‌ کرده‌ایم. شکی نیست که کیفیت زندگی ما تا حد زیادی به کیفیت روابطمان بستگی دارد و توجه به مسائلی که در روابط رخ می‌دهد برای معنا بخشیدن به زندگی بسیار مهم است. گاهی اغلب مشکلات خانوادگی به دلیل انتظاراتی که از طرف مقابل برآورده نشده است بوجود می‌آید و یا کسانی که مجرد هستند نیز، گاه تاریخچه‌ای از روابط ناامید‌کننده‌ای را به دلیل ناتوانی در تعیین مرزها، نداشتن همدلی و ناتوانی در بیان نیازهای خود داشته‌اند؛ اما موضوع هرچه که باشد، یکی از مسائل رایج در همه روابط این می‌باشد که افراد نمی‌توانند از زاویة دید بلوغ عاطفی به این مشکلات نگاه کنند.

دکتر نیکول لپرا[1] معتقد است بلوغ عاطفی هیچ ربطی به سن و سال ندارد اما به این بستگی دارد که نیازهای اساسی ما در دوران کودکی تا چه حد و چه میزانی برآورده شده است، آنجایی که نیاز داشتیم به جای شنیدن “گریه نکن” در آغوش کشیده می‌شدیم و به ما توجه می‌شد آیا این اتفاق برایمان رخ می‌داد یا خیر…؟

ویژگی افرادی که از نظر عاطفی به بلوغ رسیده‌اند

  • افرادی که از نظر عاطفی به پختگی رسیده‌اند، مسئولیت احساسات، واکنش‌ها و زندگی خود را به طور کامل برعهده می‌گیرند.
  • این افراد می‌توانند نسبت به خود و دیگران به صورت هم‌زمان همدلی مناسبی داشته باشند.
  • افراد بالغ می‌توانند خود را و آن‌چیزی که هستند را ابراز کنند و حقیقت را به زبان بیاورند، هرچند دشوار باشد.

مسئله اینجا است که کار راحتی نیست از نظر عاطفی بالغ باشید و بالغ بمانید. پختگی و بلوغ عاطفی نیازمند آن است که حتی در زمان طوفان پر تلاطم احساسات بتوانیم واکنش‌های خودمان را به صورت مناسب مدیریت کنیم. در واقع بلوغ عاطفی ما را وا می‌دارد تا تمام تلاش خودمان را روی آنچه که قادریم و توانمندیم و نه آنچه از دسترس و حیطة ما خارج است متمرکز کنیم. ترس خودمان را از پذیرش مسئولیت زندگی‌مان کنار بگذاریم و گاه تصمیمات سختی بگیریم.

زمانی که از مدیریت هیجان‌ها و واکنش‌ها در روابط صحبت می‌کنیم منظورمان این نیست که واکنش‌ها و ابرازهای خودمان را در برابر هر احساسی متوقف کنیم و لحنمان را از هر هیجانی خالی کنیم و سعی کنیم احساساتمان را سرکوب کنیم. خیر، ما این را نمی‌خواهیم، بلکه در واقع، نشان دادن احساسات در مکالماتی که حتی پیچیده هستند، به شنیده شدن و انتقال آنچه در ذهنتان وجود دارد کمک می‌کند و مانند اهرمی برای تغییر اوضاع کنونی عمل می‌کند.

ما زمانی‌که احساس ضعف، خجالت و شرم و آسیب‌دیدگی می‌کنیم هیجاناتمان را به شکلی غیرقابل‌کنترل تجربه می‌کنیم، ما باور نداریم که تغییری در رابطه‌‌ای که داریم حاصل شود پس بنابراین سعی می‌کنیم درد و عذابی که تحمل می‌کنیم را به طرف مقابلمان نیز تحمیل کنیم. در واقع اینجا یک ناپختگی عاطفی شکل گرفته است.

ناپختگی عاطفی و نابالغ بودن از نظر عاطفی خودش را اینگونه نشان می‌دهد

حالت‌های تدافعی شما نسبت به همه زیاد است؛ زمانی‌که می‌خواهید ابراز احساسات کنید بسیار معذب می‌شوید، نظرات دیگران را نمی‌توانید تحمل کنید؛ به جای اعتراض به دیگران، زمانی‌که از آنها دلخور و ناراحتید در درون خودتان فرو می‌روید؛ مهارت‌های ارتباط اجتماعی‌تان ضعیف است؛ بیش از حد توضیح می‌دهید؛ یک دفعه از کوره در می‌روید … و اگر بخواهیم در یک کلام بگوییم که نابالغ بودن عاطفی چیست این است که نمی‌توانید احساسات و عواطف خودتان را تنظیم و یا ابراز کنید و به نوعی یک بی‌نظمی هیجانی برایتان بوجود می‌آید که این بی‌نظمی هیجانی به واکنش‌هایی گفته می‌شود که با محرک مطابقت ندارد و به نظر می‌رسد فرد روی آن هیچ کنترلی ندارد.

برای رسیدن به بلوغ عاطفی چگونه شروع کنیم؟

در این ناپختگی عاطفی، صحبت از جانب هیجان‌هایتان، اغلب شامل اتهام‌ زدن و تفکر همه یا هیچ می‌شود و مسئولیت احساساتتان را اغلب بر عهده طرف مقابل می‌گذارد. این کار ممکن است در لحظه به شما احساس رهایی دهد اما در نهایت شما را درمانده و مهم‌تر از آن طرف مقابل را خشمگین می‌کند. در ابتدا می‌توانید با یک تغییر کوچک این تنش‌ها را کاهش دهید و آن هم این است که صحبت کردن در مورد احساساتتان فضای ایمنی برای طرف مقابل ایجاد می‌کند تا بتواند به نیازهای شما بیندیشد بدون اینکه احساس سرزنش‌شدن کند.

از نظر دکتر لپرا برای رسیدن به بلوغ عاطفی شروع کنید به شنیدن نظراتی که با آنها موافق نیستید. افرادی که به بلوغ عاطفی رسیده‌اند می‌توانند نظرات مخالف را بشنوند و می‌دانند قرار نیست همه مثل او فکر کنند.

نسبت به آن چیزهایی که باعث تحریک عاطفیتان می‌شود شناخت پیدا کنید. ما زمانی که از لحاظ عاطفی تحریک می‌شویم نابالغانه‌ترین رفتارها را از خودمان نشان می‌دهیم، پس زمانی‌که حس می‌کنیم این اتفاق افتاده یک نفس عمیق بکشید و سعی کنید در آن لحظه کاری انجام ندهید تا سیستم عصبیتان آرام شود.

همدلی کردن را تمرین کنید. خودتان را جای دیگران بگذارید، احساسات آنها را لمس کنید و اینگونه می‌توانید تصمیمات بهتری بگیرید.

این قضیه را با تمام وجود لمس کنید که واقعیت می‌تواند شکل‌های متفاوت و مختلفی داشته باشد. درک ما از هر چیزی با هم متفاوت است و حتی ممکن است نسبت به یک چیز یکسان هم دو نفر درک متفاوتی داشته باشند، این صحبت به معنای درست و غلط بودن نیست بلکه به معنای تفاوت داشتن است.

یک مهارت مهم در برقراری ارتباط مؤثر این است که بتوانید “برای” احساساتتان صحبت کنید و نه “از طرف” احساساتتان. تصور کنید عینکی به چشم دارید، زمانی که این عینک روی صورت شما هست دنیا را از دریچة آن می‌بینید. حتی اصلا یک‌زمانی ممکن است به کلی فراموش کنید که عینکی به چشم دارید. درواقع هرچیزی که مشاهده می‌کنید از آن شیشه عینک فیلتر می‌شود. اما اگر آن عینک را از چشمانتان بردارید و آن را در مقابل خود بگذارید حالا اینجاست که می‌توانید آن عینک را توصیف کنید. به عبارتی می‌توانید قبول کنید زمانی که عینک را به چشم داشتید چیزها را متفاوت می‌دیدید.

و اما نکتة آخر را با این جمله زیبا به پایان می‌رسانیم:

شاید سخت‌ترین قسمت خودشناسی و پختگی عاطفی روبه‌رو شدن با زخم‌هایی است که ما تقصیری در بوجود آمدن آنها نداشته‌ایم اما مسئولیت التیام دادن آنها با ماست…

پس باید تلاش کنیم تا التیام‌بخش خودمان باشیم برای زندگی بهتر و روابط بالغانه‌تر… .

منابع:

Lepera, N. (june2, 2023). How to Become More Emotionally Mature. Taken from the link: https://www.oneheartcounselingcenter.com/emotional-maturity-vs-emotional-immaturity/.

Saul, L. J. (1947). Emotional maturity; the development and dynamics of personality. Lippincott.

The School of Life Podcast.

[1] Lepera, N.

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

keyboard_arrow_up