دوست‌داشتنی بودن

اگر بخواهیم در مورد اکثر افرادی که ناراحتی‌های درونی دارند نظری بدهیم، می‌توانیم بگوییم که این افراد استاد ناسازگاری و بدرفتاری با خودشان هستند، بدون آنکه حتی خودشان متوجه این مسئله شوند.

بنابراین برای رهایی از این حصار بی‌علاقگی به خود و نفرت از خود باید با آگاهی بیشتری به این موضوع پرداخته شود که ما واقعاً با خود چه کرده‌ایم؟ و البته چه راه‌های بهتری پیش روی ما قرار دارد. ممکن است زمانی‌که می‌فهمیم اتفاق خوبی برایمان افتاده و یا در آن زمان بسیار خوشحال هستیم، بلافاصله ذهنمان پُر ‌شود از اینکه چه اتفاق بدی به تلافی آن لحظة خوبی که داشتیم قرار است برایمان پیش آید؛ یا اینکه هر موفقیت و پیشرفتی که برایمان مهیا می‌شود، با احساس گناه و عذاب وجدان و دلشوره‌هایمان ویران می‌کنیم؛ حتی اگر روز خوشایندی را شروع کردیم با احساس ترس و وحشت و یا حس از دست دادن، آن خوشی را از بین می‌بریم و به نوعی ذوق خودمان را کور می‌کنیم.

شاید هیچ‌کدام از اینها در ابتدای ظاهر واقعاً “از خود بیزاری و بی‌علاقگی به خود” به نظر نرسند و بگویید که من “مضطرب” یا “حساس” هستم اما اگر تمام این فکرها و صحبت‌های درونی خود را تحت‌ یک عنوان در نظر بگیریم و به آنها جهت دهیم، خواهیم دید که همة اینها روو به سوی تخریب هر نوع لذتی هستند که خود ما آنها را همراه می‌کنیم و بسیار ناخوشایند هستند. انگار که ما متعهد شدیم هر نوع فرصت خوشی که برایمان پیش می‌آید را در اولین فرصت در نطفه خفه کنیم.

شاید اگر بتوانیم تصور کنیم که به صورت آزمایشی با ذهن خود و خود وجودمان مهربان باشیم، به جای آنکه هر فکر ناخوشایندی را به صحنه نمایش هشیاری‌ خودمان آوریم، به صورت شجاعانه، اطمینان‌بخش‌ترین و حتی محبت‌آمیزترین افکار را به ذهنمان راه دهیم و زمانی که جایی را ترک می‌کنیم جلوی افکاری که در مورد بد اندیشی در ذهنمان خطور می‌کند را بگیریم، این حس را در خودمان تقویت می‌کنیم که من خودم را، آنچه که هستم و برای دیگران هستم را دوست دارم.

اما، این بی‌مهری نسبت به خودمان از کجا شکل می‌گیرد؟ چطور انتخاب می‌کنیم که خود را با این بی‌مهری نسبت به خود آزار دهیم؟ در این مورد هم می‌توانیم بگوییم، رفتاری که همة ما با خود داریم، شیوة رفتاری است که دیگران با ما در کودکی داشتند که حال با وجود یک فرد بالغ در وجودمان درونی‌سازی شده است، حالا می‌تواند این رفتاری که آنها با ما داشتند یا به صورت مستقیم، یعنی اینکه چطور با ما صحبت می‌کردند و یا به صورت غیرمستقیم، در شیوه رفتارشان مقابل ما باشد، به طور مثال، اینکه ما را نادیده می‌گرفتند یا کسی دیگر را به ما ترجیح می‌دادند. همة اینها رفته رفته در وجود ما نهادینه شده است و در زمان حال، ما دیگر آن عزت نفسی که باید در خودمان داشته باشیم را خاموش کردیم و خود را در خیلی از مسائل و موقعیت‌ها دوست داشتنی نمی‌دانیم.

حال، برای اینکه متوجه شویم و مشاهده کنیم که ما در کجای این طیف “دوست داشتن خود” قرار داریم، تنها باید از خود یک سؤال ساده بپرسیم که شاید هیچ‌وقت به صورت جدی به آن فکر نکرده بودیم: چقدر خودم را دوست دارم؟ اگر پاسخی که به خود دادیم فوری و شهودی بود از اینکه “احساس می‌کنم دوست داشتنی نیستم و آدم نفرت‌انگیزی هستم”، نیاز است که تاریخچه‌ زندگی‌مان را ورقی بزنیم و مرور کنیم، تاریخچه‌ای که ذهن خود‌آزارمان برای مدت‌های طولانی آن را نادیده گرفته. نفرت و بی‌علاقگی‌ای که به طور عادت‌گونه به خود روا می‌داریم بی‌آنکه منصفانه و درست باشد. باید به جایی برسیم که درک کنیم در برخورد با خود چنان جفا کردیم و بی‌رحم بودیم که شاید با دشمنانمان هم اینگونه نبودیم.

تنها دلیلی که نشان می‌دهد ما با خود بی‌رحم بودیم، شاید این می‌باشد که در گذشته نسبت به ما مهربان نبوده‌اند و ما همچنان عمیقاً به برداشت آنها از خودمان وفادار هستیم و حال، این را عمیقا درک کردیم که دوست داشتنی نیستیم.

اما جلوی ضرر را از هر کجا بگیریم منفعت است و راه نجات ما از خودآگاهی به‌دست می‌آید. اگر می‌خواهیم به معنای واقعی زندگی کنیم باید اصول اخلاقی خود را دوباره از نو بنویسیم و دوباره دوست داشتنی بودن را در خودمان بالا ببریم و مهربانی با خود را ارزشمند کنیم. ما بیش از حد در مورد بدگمانی با خود، نامهربانی با خود و رقت‌انگیز بودن و اینکه دوست داشتنی نیستیم آموخته‌ایم، حال باید خوبی‌های ارزشمند بودن خودمان، عزت نفسی که مهم است و مهربانی را کشف کنیم. زمانی‌که می‌ترسیم و در مورد آینده مضطرب می‌شویم باید به یاد داشته باشیم که در اصل نگران این هستیم که آیا ما دوست‌داشتنی و پذیرفتنی هستیم؟. پس برای کمک به خودمان، هنر دوست داشتنی بودن خود و خوددوستی را یاد بگیریم و در آن استاد شویم تا بتوانیم عزت نفس از دست رفتة خود را دوباره پرورش دهیم.

منبع:

Erfani, A., Hickey, P. J., & Cui, Q. (2023). Likeability versus Competence Dilemma: Text Mining Approach Using LinkedIn Data. Journal of Management in Engineering39(3), 04023013.

Epstein, S. (2012). Cognitive-experiential self-theory: An integrative theory of personality. (In H. Tennen & J. Suls, Eds.). Handbook of Psychology: Personality and social psychology, Hoboken, NJ, John Wiley & Sons, Inc.

Henricks, L. A., Lange, W. G., Luijten, M., van den Berg, Y. H., Stoltz, S. E., Cillessen, A. H., & Becker, E. S. (2023). The longitudinal link between popularity, likeability, fear of negative evaluation and social avoidance across adolescence. Journal of Research on Adolescence.

Kirby, J. N., Gerrish, R., Sherwell, C., & Gilbert, P. (2022). The role of likeability in discriminating between kindness and compassion. Mindfulness13(6), 1555-1564.

O’Brien, E. J., & Epstein, S. (1988). MSEI: The multidimensional self-esteem inventory: Professional manual. Odessa, FL: Psychological Assessment Resources, Incorporated.

[1] Likeability_ Lovability

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

keyboard_arrow_up